گفتگویی با خیر ایثارگر دامغانی از انقلاب تا ظهور در رکاب ولایت
آزاده سیاسی و جانباز دفاع مقدس «حسین مهدیزاده» گفت: «سه بار توسط ساواک دستگیر شدم و به زندان رفتم. پس از شروع جنگ تحمیلی توفیق شصت و نه ماه حضور در جبههها را دارم و الان هم برای اطاعت از امر امام خود به مردم لبنان و غزه کمک کردهام و از مردم عزیز کشورم
آزاده سیاسی و جانباز دفاع مقدس «حسین مهدیزاده» گفت: «سه بار توسط ساواک دستگیر شدم و به زندان رفتم. پس از شروع جنگ تحمیلی توفیق شصت و نه ماه حضور در جبههها را دارم و الان هم برای اطاعت از امر امام خود به مردم لبنان و غزه کمک کردهام و از مردم عزیز کشورم میخواهم برای شهادتم دعا کنند.»
آزاده سیاسی پیش از انقلاب و جانباز دفاع مقدس، شیخ «حسین مهدیزاده» فرزند فتحالله، متولد سال ۱۳۲۷ در شهرستان دامغان است. ایشان این روزها در جهت اطاعت از فرمان رهبر معظم انقلاب(حف) برای کمک به مردم مظلوم لبنان و غزه که مبلغ یک میلیاد تومان اهدا کرده است، نامش بر سر زبانها افتاده است. شغل اصلیاش کشاورزی است و سالها با تلاش و کوشش فراوان پس از مشقتهای بیشمار توانسته است روی پای خود بایستد و روزی حلال کسب کند. او تمام موفقیتش را مدیون خالق هستی است. امام جماعت مسجد قدس شهرستان دامغان، دغدغهاش کمک به نیازمندان و کار فرهنگی برای نسل جوان است. خبرگزاری تیتریک به نقل از نوید شاهد سمنان عنوان کرد:
ماجرای دستگیری توسط ساواک
وقتی من در سال ۵۶ از زندان ساواک آزاد شدم، جریان حاج آقا مصطفی خمینی(ره) اتفاق افتاده و ایشان به شهادت رسیده بود و انقلاب در حال شکلگیری بود. به محض اینکه من از زندان آزاد شدم، خیلی طول نکشید که فعالیتم را آغاز کردم. از شانزدهم بهمنماه ۵۴ تا شانزدهم بهمنماه ۵۶ در زندان بودم. قبل از زندان فعالیتهایی سیاسی علیه رژیم منفور پهلوی داشتم که بعد از آزاد شدن آنها را از سر گرفتم؛ دوستانی که زمینه انقلابی داشتند را جمع کردم و با همدیگر شروع کردیم. فعالیتهای ما به اوج خود رسید بود که بار دیگر توسط ساواک دستگیر شدم. به محض آزاد شدن از زندان فعالیتهای ضد رژیم پهلوی را شروع میکردم. بار سوم هم دستگیر شدم و تا سوم بهمن ۵۷ در زندان بودم. ماجرای دومین دستگیری من که در سال ۵۷ اتفاق افتاد، این بود که بنا داشتیم تا از تایباد در نزدیکی مرز افغانستان اسلحه بیاوریم تا ژاندارمری دامغان را خلع سلاح کنیم. ما پنج نفر بودیم و با یک ماشین رفتیم به آنجا. به مشهد که رسیدیم، متوجه شدیم که مقام معظم رهبری(حف) در استادیوم تختی مشهد سخنرانی دارند. ما رفتیم پای سخنران ایشان. سخنرانی بسیار زیبایی علیه رژیم منفور پهلوی کردند و بعد از اینکه سخنرانی تمام شد از آنجا راهپیمایی شروع شد تا حرم امام رضا(ع).
ملاقات با افراد سرشناس در زندان
بعد از راهپیمایی رفتیم برای دیدار با اولین امام جمعه مشهد، حجتالاسلام مقدسی که معروف بود به آیتالله شیرازی. مقام معظم رهبری هم آنجا بودند و ایشان را ملاقات کردیم و از اهداف خود، ایشان را آگاه کردیم. ایشان فرمودند حالا که دارید برای این کار به شهرهای مرزی میروید، مقداری نوار و اعلامیه با خود ببرید و به دست مردم برسانید. تایباد که رسیدیم شهربانی تایباد به ما ایست داد اما ما فرار کردیم و بالاخره ما را گرفتند و تحویل ساواک دادند. در آنجا که فهمیدند من طلبه هستم خیلی به من توهین کردند و از آنجا به لشکر هفتاد و هفت خراسان و سپس به تهران منتقل کردند. پس از بیست روز انفرادی در تهران، ما را به بند عمومی بردند و آنجا افراد سرشناس انقلاب از قبیل، شهید آیتالله مفتح، آیتالله نعیمآبادی، حجتالاسلام موسوی اولین امام جمعه گرمسار، شهید آیتالله دستغیب و دیگر افراد سرشناس را در بند عمومی ملاقات کردیم. آیتالله نعیمآبادی اولین امام جمعه دامغان بود و زمانیکه از فعالیتهای من علیه رژیم آگاه شد، به من پیشنهاد داد تا بعد از آزادی، حزب جمهوری اسلامی را در دامغان فعال کنم. این را باید عرض کنم که رژیم منفور پهلوی خیلی در حق مردم عزیز کشورمان ظلم کرد و ما هم برای نابودی آنها تمام تلاشمان را کردیم. پس از آزادیام که در آبان ۵۷ اتفاق افتاد، به دامغان رفتم و حزب جمهوری اسلامی را فعال کردم. فعالیت ما در حزب بسیار گسترده شد و یک سال بعد هم به جبهه رفتم. فعالیتهای پیش از انقلاب من بسیار گسترده بود که همه آنها را در کتاب خاطراتم که به زودی منتشر میشود، کاملا شرح دادهام.
ادامه جهاد در میدان نبرد
پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفتم و توفیق شصت و نه ماه حضور در جبههها را دارم. یکی از عملیاتهایی که حضور داشتم عملیات فتحالمبین بود که بچهها میگفتند مهدیزاده در این عملیات ۷۰۰ اسیر گرفت. در عملیات اسیر میگرفتم و تحویل بچهها میدادم و دوباره به خط برمیگشتم. من تعداد اسیرها را نشمردم ولی بچهها اینطور درباره من میگفتند. در عملیاتهای بیتالمقدس، والفجرها و کربلاها به عنوان مُبلغ و رزمنده حضور داشتم. از ناحیه گوش، چشم چپ و شکم هم مجروح شدم.
انس با قرآن راهکاری برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
مردم ما در دوران دفاع مقدس خیلی سختی کشیدند و فرزندانشان را برای حفظ اسلام و نظام فدا کردند. الآن هم باید نسل جوان ما راه شهدا را ادامه دهند. نسل جوان ما با وجود تهاجم فرهنگی دشمن باید خودش را دریابد. ما انشاءالله به لطف خداوند متعال در آستانه ظهور هستیم. یکی از شرایط ظهورِ ولیاللهالاعظم(ع) مسئله آزادی قدس است. انشاءالله جبهه مقاومت بر دشمن جنایتکار خود پیروز میشود و این شرایط را مهیا میکند. امام مثل کعبه است، او به سمت ما نمیآید، مردم باید به سمت او بروند و زمینه را فراهم کنند. اگر قرار بود ائمه(ع) همه شرایط را فراهم کنند، یازده امام(ع) پیش از ایشان این کار را انجام میدادند. مردم باید آماده ظهور شوند. شرایط منطقه و دنیا این را نشان میدهد که مردم دنیا دارند آماده میشوند و این تظاهرات جوانان اروپایی و آمریکایی در ماههای اخیر علیه استکبار از نشانههای این بیداری است که میتوان گفت نامههایی که مقام معظم رهبری(حف) به جوانان اروپایی و آمریکایی دادند، منشا و آغاز انقلابی عظیمی در غرب است. انقلاب ما از قرآن نشات گرفت و تمام احادیث و روایات معصومین(ع) ما هم از قرآن نشات میگیرد. باید گفت که یکی از بهترین راههای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، تشویق و هدایت نسل جوان به سمت قرآن است. اگر جوانان ما روی قرآن کار کنند و با آن انس بگیرند، خودشان را دریافتهاند و سپس در جهت اهداف انقلاب اسلامی به پیش میروند. جوانان ما باید تاریخ ایران و تاریخ دفاع مقدس را مطالعه کنند و بخوانند و بدانند که در دفاع مقدس چه رشادتها و ایثارگریهایی جوانان این مرز و بوم انجام دادند تا اسلام و مملکتمان را حفظ کنند. مطالعه سرگذشت شهدا اول از همه به نفع خودمان است که خداوند در قرآن میفرماید: «من عمل صلحا فلنفسه و من أساء فعلیها و ما ربک بظلـم للعبید» خداوند هیج نیازی به ما ندارد.
جهاد تبیین سدّی در برابر تهاجم فرهنگی
این را باید بگویم که دشمنان ما با تبلیغات منفی کار خود را پیش میبرد و این وظیفه مومنان را سختتر میکند. در مقابل این باران تبلیغات، جهاد تبیین قرار دارد که باید همه دست به کار شوند و مسائل و شبهههایی که دشمن در فضای جامعه و مجازی برای نسل جوان ایجاد میکنند را برطرف کنند و از قرآن، اسلام و ولایت برای آنها بگوییم. باید خیلی بیشتر از کارهایی که تابهحال انجام گرفته است تلاش شود و کار شود تا بتوانیم جلوی فساد را در جامعه بگیریم و قبل از اینکه دشمن، جوان ما را به سمت خود جذب کند، ما آنها را حفظ کنیم.
خون شهدا ریشه انقلاب را مستحکم میکند
اما در جنگ نظامی همانطور که در منطقه میبینیم الحمدلله اوضاع و احوال ما بسیار عالی است. طبق آیه قرآن که خداوند میفرماید: «إن تکونوا تألمون فإنهم یألمون کما تألمون و ترجون من اللَّه ما لا یرجون و کان اللَّه علیما حکیما» یعنی اگر شما به رنج و زحمت میافتید آنها نیز از دست شما رنج میکشند با این فرق که شما به لطف خدا امیدوارید و آنها امیدی ندارند و خدا دانا و حکیم است و مهم همین امید به خدا است که ما امیدواریم. لذا الحمدلله به لطف خدا ما در جبهه شهید میدهیم ولی این شهادتها خونی است که به بدنه اسلام، جهاد، انقلاب و قیام امام زمان(عج) تزریق میشود. ما باید در این راه تمام تلاش خود را جانی و مالی انجام دهیم، ولی نتیجه دست ما نیست و دست خداوند است. هرچه خداوند بخواهد عین صلاح است و شهدایمان هم به همین عقیده استوار بودند که هر اتفاقی بیفتد، خواست خدا است و هیچ صلاحی بالاتر از این نیست. ما تا آخر ایستادهایم و اعتقاد من این است که ما ریشه آمریکا را هم به اذن خداوند خواهیم کند.
کمک به مردم مظلوم غزه و لبنان
طبق فرمان مقام معظم رهبری در جهت کمک به مردم مظلوم لبنان و غزه، مبلغ یک میلیارد تومان از فروش قطعهای زمین اهدا کردم. ابتدا میخواستم گمنام این کار را انجام دهم اما با مشورتی که با علما داشتم، آنها خواستند که این کمک را رسانهای کنم. این از باب انجام وظیفه بوده است و هیچ منت و انتظاری از کسی ندارم. علاوه بر این کمک، یک مزرعه چهل هکتاری هم با امکانات بسیار زیادی در زمینه کشاورزی و دامداری که تولیدات بسیار زیادی هم دارد را برای فروش گذاشتهام. مبلغ قابل توجهی میشود که مقداری به فرزندانم، مقداری هم برای کار فرهنگی در دامغان و مابقی را تماماً برای کمک به مردم مظلوم لبنان و غزه اهدا خواهم کرد و میخواهم اگر اجازه بدهند به لبنان بروم برای خدمت به رزمندگان عزیز حزبالله، آشپزی خوبی هم هستم و برای آشپزی هم آمادهام که بتوانم کمک ناچیزی به آن عزیزان کنم. البته این را باید بگویم که خیلی بیشتر از این مبالغ را در دامغان برای کمک به نیازمندان هزینه کردهام و به آنها وام بدون سود پرداخت کردهام. تمام این کمکها را برای اطاعت از امر نایب امام زمان(عج) و برای تشکر از خداوند متعال انجام دادهام که نظر لطف به من داشته است. من در سال ۷۸ بر اثر بیفکری شخصی در زمینه کشاورزی ورشکست شدم و هشتاد و هشت میلیون تومان بدهکار. مبلغ بسیار زیادی بود. برای پرداخت بدهکاریام خیلی سختی کشیدم و بیست و سه سال روزه استیجاری گرفتم تا بتوانم آن بدهی را پرداخت کنم و فقط ده روز در سال را روزه نمیگرفتم. بهخاطر لطف خداوند که من را یاری کرد تا دوباره روی پای خود بایستم و وضعیت من را دگرگون کرد، این کمکها را انجام دادم و خواهم داد. خداوند را شاکرم و امیدوارم مورد قبول درگاه احدیتش قرار بگیرد. از مردم عزیز کشورم میخواهم برای شهادتم دعا کنند.
خودتان را دریابید
در پایان به مردم عزیزمان میگویم، خودمان را دریابیم. قرآن میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم نارا و قودها النَّاس و الحجاره علیها» یعنی خودتان را و اهلتان را از آتش نجات دهید. اگر ما در خط خدا نباشیم، در خط اسلام و دین نباشیم، زندگی را باختهایم. در روز قیامت از ما میپرسند چقدر در دنیا مکث کردید، کسی که در دنیا دویست سال عمر کرده است میگوید: «یک روز و یا قسمتی از یک روز.» واقعا این یک روز ارزشش را دارد تا انسان به دنیا بچسبد و زندگی ابدی در آخرت را رها کند؟ مردم ما خیلی خوب هستند و به آنها توصیه میکنم آخرت را از دست ندهند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰